سوال مشترک اکثر افراد این هست که چطور در عین اینکه شرکتمان رشد و توسعه پیدا می کند، فرهنگی که موجب این موفقیت شده است را حفظ کنیم؟
حتی مدام این نظرها را می شنویم:
اتفاق خوب این است که شرکت های که در این سطح هستند کم نیستند. در واقع شرکت هایی که به سرعت در حال رشد هستند با بحران های فرهنگ سازمانی مواجه می شوند و تقریبا زمان مشابه ای هم با این بحران روبه رو می شوند؛ حال این درست در زمانی رُخ می دهد که دو سوم از مسیر رشد سازمانی خود را طی نموده اند.
دانستن این دو دلیل خالی از لطف نیست و می توان گفت شرکت ها به همین دو دلیل این اتفاق برایشان رُخ می دهد؛
1) نرخ رشد کارکنان سازمان آن قدر سریع است که فرهنگ سازمانی نمیتواند پا به پای آن خود را گسترش دهد.
2) بزرگ شدن سازمان موجب تنش میان ساختار و فرهنگ میشود.
دقیق تر بررسی کنیم وقتی یک شرکت نوپا متوجه موفقیتهای اولیه خود میشود تصمیم میگیرد با رشد بیشتر به بلوغ برسد. هرچند چنین شرکت نوپایی تمایل ندارد با رشد و توسعه به یک شرکت سنتی کرخت تبدیل شود، اما روی این شرکت فشار زیادی برای رشد بیشتر و رفتار مسئولانه وجود دارد. آنچه در اغلب موارد رخ میدهد این است که با رشد و بزرگ شدن این شرکتها به سرعت ویژگیهای ساختار سنتی نمایان میشوند؛ ویژگیهایی مثل سلسله مراتب، سیاست، روندها، استانداردها، تخصص، ایجاد سیلوهای سازمانی (گروهی از کارکنان سازمان که تمایل دارند به صورت واحدهای مستقل درون یک سازمان کار کنند) و …
چالش مهم اینجاست که با جدیتر شدن ساختار سازمان فرهنگ هم بیش از پیش تضعیف شده و تعامل و مشارکت رنگ میبازند.
اگر بر روی فرهنگ بعنوان یک مزیت رقابتی سرمایه گذاری کنیم آن وقت خواهیم دید که اجرای شدن این اصل نیاز به ایجاد تعادل میان ساختار و فرهنگ است. قابلیتهای سرمایه ی انسانی شرکت مثل رهبری، تصمیمگیری مبتنی بر اصول و قابلیت حل مساله میتوانند نیاز به ساختار را کاهش دهند در حالی که همزمان قادر خواهند بود مشارکت کارکنان را حفظ کرده یا افزایش دهند.
در نظر داشته باشید زمانی که یک شرکت نوپا قصد دارد بدون صدمه زدن به فرهنگ شرکت رشد و توسعه یابد، وارد لحظه حساسی میشود. زمانی که ایجاد نوعی توازن میان آنچه شرکت نیازمند حفظ آن است و آنچه باید تغییر دهد یکی از ضروریترین نکات برای طی این دوره از رشد سازمانی تا رسیدن به بلوغ است.
تقریبا اغلب شرکتها در این مرحله یک دوره سخت را طی میکنند تا بلاخره به فرهنگ سازمانی مطلوب و مورد نظرشان دست یابند. شاید یکی از دلایل هم این باشد که افراد درباره ابعاد فرهنگی سازمان ایدههای متفاوتی دارند. در واقع بخشی از فرهنگ سازمان موجب موفقیتهای پیشین شده و بخشی از فرهنگ موجب موفقیتهای آینده سازمان خواهد شد؛ درباره اینکه کدام بخشهای فرهنگ سازمانی این موفقیتها را ایجاد کردهاند و چطور باید حفظ شوند یا تغییر یابند اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد.
نظر خود را بنویسید